شاخه ها

درباره ی صنایع دستی

صنایع دستی به مجموعه‌ای از «هنر - صنعت‌ها » اطلاق می‌شود که به طور عمده با استفاده از مواد اولیه بومی و انجام قسمتی از مراحل اساسی تولید به کمک دست و ابزار دستی موجب تهیه و ساخت محصولاتی می‌شود که در هر واحد آن ذوق هنری و خلاقیت فکری صنعتگر سازنده به نحوی تجلی یافته و همین عامل وجه تمایز اصلی این گونه محصولات از مصنوعات مشابه ماشینی و کارخانه‌ای است.

صنایع دستی می‌تواند هم حالت کارگاهی و هم حالت خانگی داشته باشد و قابلیت استقرار در شهر و روستا را دارد و بدون نیاز به تکنولوژی پیشرفته بیشتر متکی به متخصص‌های بومی و سنتی است و قسمت اعظم مواد اولیه مورد مصرف آن از داخل کشور و به صورت محلی قابل تهیه و تامین است. افزون بر این، صنایع دستی دارای ویژگی‌های هنری و مصرفی به صورت همزمان بوده و در مجموع می‌توان آن را یک «هنر – صنعت» نامید. چرا که هم ویژگی‌های یک صنعت را داراست و هم ضمن برخورداری از خصوصیات هنری، هنر محض محسوب نمی‌شود و به پشتوانه کارآیی‌های مصرفی‌اش و از آنجا که قابلیت تولید و تکرار دارد بیشتر جزو گروه هنرهای کاربردی قرار می‌گیرد.

از سال ١٩٦٤ میلادی با تاسیس "شورای جهانی صنایع دستی (WCC)" به عنوان یکی از ارگان‌های وابسته به یونسکو، صنایع دستی و سنتی در قالب یک «هنر – صنعت» و به عنوان بخشی از زندگی فرهنگی و حیات اقتصادی ملل مورد توجه قرار گرفت. این سازمان روز ۲۰ خرداد را به عنوان روز جهانی صنایع دستی اعلام کرد که مصادف با همین روز در ایران نیز نمایشگاه سالانه صنایع دستی به مدت ۱۰ روز برگزار می‌شود.

بدون شک صنایع دستی شاخص‌ترین هنر سنتی ایران است و در این میان شهر اصفهان به عنوان پایتخت صنایع دستی ایران شناخته می‌شود. در حال حاضر در ایران بیش از ۱۰۰ گونه انواع صنایع دستی وجود دارد که این تنوع در دنیا قابل توجه است. هر چند بسیاری از انواع رشته‌ها نیاز به حمایت و توجه بیشتری دارند، اما در حال حاضر عمده فعالان این حوزه را زنان تشکیل می‌دهند و در برخی مناطق با وجود بحران آب، به عنوان معیشتِ جایگزین به آن پرداخته می‌شود. 

در سفرهایتان به محصولات تولیدی محلی توجه کنید. بسیاری از این محصولات می‌تواند به عنوان وسایلی کاربردی استفاده شود و جایگزین بسیار خوبی برای محصولات خارجی هستند. در حالی که به صورت معمول کیفیت و قیمت یهتری نیز دارند و به گسترش تولیدات محلی و اشتغال برای جامعه محلی کمک می‌کند.

چگونگي پيدايش صنايع دستي

در حدود 8000 سال قبل که به عصر «نوسنگي» معروف است، مردمي در منطقه وسيعي در آسياي جنوب غربي زندگي مي کردند که براي نخستين بار در گروه هاي کوچک جمع آمده، در يک مکان ساکن شدند و اولين دهکده ها را به وجود آوردند. آثار به دست آمده از دوران پارينه سنگي، ميان سنگي و نوسنگي، گواه بر فعاليت انسان در ساخت ابزار و وسایل سنگی است. ابزارهايي چون تيغه هاي دندانه دار و به شکل هاي مختلف هندسي در مکان هايي مانند بيستون و غارهاي هوتو و کمربند به دست آمده است. انساني که ياد گرفته بود با کاشتن دانه هاي خوراکي مقدار بيشتري از آن را به دست آورد، ناگزير بود آن را در جايي ذخيره کند. او ظرف هايي را مي خواست که در برابر گرما و رطوبت هوا مقاومت داشته باشد و غلات، در آن فاسد نشود. از اين رو انسان دوران نوسنگي با الهام از همان شکل هاي طبيعي و با آميختن آب و خاک، اولين ظرف های سفالی را ساخت.

صنایع دستی ایران از دوره صفویه تا قاجار

اگرچه از قالی‌های متعددی که از دوره‌ی صفوی به جای مانده، متوجه تنوع نقوش قالی‌های آن عصر می شویم اما به طور عمده در دوران صفوی با 4 نقش عمده که عبارت است از نقش محرابی" (سجاده ای)، "نقش گل و نقوشی طبیعی", "نقش لچک و ترنج" و "نقوش حیوانی" روبه رو هستیم.

در دوره‌ی صفوی، قالی ایران به ویژه به ممالک اروپایی راه یافت و از ممالک مختلف آن قاره از جمله لهستان هم سفارش‌هایی را دریافت کرد که می دانیم از معروفترین قالی‌های صادراتی، قالی‌هایی بود که به لهستان صادر شد و به "قالی های پولنزی " (قالیهای لهستان) معروف است. شمار این نوع قالی ها را که در ایران و عمدتا در کاشان و اصفهان بافته شده است، حدود ۳۰۰ تخته برآورد کرده اند که ۸ تخته‌ی آن، که مربوط به نخستین سفارشی دربار لهستان است، هم اکنون در "موزه‌ی رزیدنتس مونیخ" نگهداری می شود. ضمنا از این نوع قالی ها حدود ۱۰ تخته‌ی آن هم در ایران - در موزه‌ی فرش ایران و در گنجینه‌ی دوران اسلامی- موجود است.

در دوره‌ی صفوی، قالی بافی ھنر مستقلی بود که از نفوذ هنرهای دیگر مصون ماند و برای قالی و توسط هنرمندان طراحی قالی، نقش‌های تازه ای ابداع شد که تا پیش از آن در قالیبافی دیده نشده است که از آن جمله باید به نقش‌های معروف به "گل شاه عباسی" اشاره کرد. در دوره‌ی صفوی از ابریشم نیز در قالیبافی و بافت فرش استفاده می شد و قالی‌های بس ظریف و زیبا که به "قالی پرده نما" مشهور است در دوره‌ی مذکور بافته می شد. به هر حال در پی رونق قالیبافی در دوره‌ی صفویه، در هریک از مناطق قالیبافی، قالی‌هایی بافته می شد که نقش و رنگ آمیزی آن به نام همان منطقه معروف بود.

در دوره‌ی صفوی، هنر نساجی که یکی از مهمترین " صنایع دستی ایران " به شمار می آید از نظر زیبایی و تنوع در فن بافت و نقش به اوج ترقی و تکامل رسید. از جمله آن که در زمان شاه طهماسب در قزوین مکتب هنری خاصی در هنر بافندگی به وجود آمد که از ویژگی های این مکتب نقوش ترنج و گل و گیاه و شکار بود. پس از شاه طهماسب و همزمان با سلطنت شاه عباس، سبکی در بافندگی منسوجات رو به رشد نهاد، که ممیزه‌ی آن استفاده از نقوش گل و گلدان بود.

به طور کلی هنر بافندگی عصر صفوی را به دو دوره‌ی خاصی می توان تقسیم کرد:

در دوره‌ی نخست، سبکی توسط «خواجه غیاث الدین علی»، نوه‌ی مولانا کمال، خطاط مشهور، به وجود آمد که از ویژگی های این سبک استفاده از طرح‌های کوچکی بود که در کل با هم هماهنگی داشت. از بافندگان مشهور این دوره می توان عبدالله غیاث، حسین بن غیاث، یحیی بن غیاث، و معزالدین غیاث و آبان محمد نام برد.

در دوره‌ی دوم به رهبری رضا عباسی اسلوبی شکل گرفت که تحت تأثیر آن، بافنده بر نقوش و طرحی بزرگ تأکید داشت. محمدخان، اسماعیل کاشانی و استاد معین از هنرمندان این سبک بوده اند.

 

در شهرهای تبریز، هرات، اصفهان، یزد، رشت، کاشان، کرمان، مشهد و بروجرد کارگاه‌های بافندگی بسیار مهمی دایر بود که هر یک در بافت نوع و یا انواعی از پارچه معروف بود. مثلا در تبریز و یزد پارچه‌هایی می بافتند که اکثرا با تصاویر انسان تزیین می شد. در شهرهای یزد و کاشان انواع پارچه‌های ابریشمی مخمل تولید می شد. اصفهان به بافت پارچه‌های زری و تولید پارچه های چاپ قلمکار اشتهار داشت و در شوشتر زیباترین حریرها را می بافتند.

در مجموع باید گفت همکاری نقاشان و نساجان موجب تهیه‌ی پارچه‌هایی شد که از شاهکارهای هنری دوره‌ی صفوی محسوب می شود و انواع پارچه‌های حریر، مخمل، زری، دارایی، زری گل برجسته ، ابریشم و تافته و غیره در نقاط مختلف کشورمان بافته می شد.

در عهد صفوی، استفاده از فولاد بیشتر مورد توجه هنرمندان قرار گرفت و طلاکوبی و طلا کاری روی فلز نیز اهمیت بیشتری یافت. ضمن آنکه آرایش ظروف فلزی این دوران بیشتر از خوشنویسی تاثیر می پذیرفت. همچنین مشبک کاری روی فلز هم در کنار خوشنویسی و طلاکاری، جلوه‌ی افزونتری به آثار و ساخته‌های فلزی بخشید.

در آثار فلزی دوره‌ی صفوی زیبایی و ظرافت بسیار مورد توجه هنرمندان بوده است و این مهم حتی در وسایلی رزمی به جای مانده از عهد صفوی مشهود است. کلاً وسایلی که دوره‌ی صفویه برای اماکن متبرکه و از فلز ساخته شده است، نسبتاً سالمتر مانده است که البته بر این وسایل، نام ائمه اطهار (س) حک شده است، در دوره‌ی صفوی ضمناً ساخت و قلمزنی روی مس، برنج و آلیاژهای دیگر مرسوم بود است.

در دورہ‌ی صفوی، رودوزی‌های سنتی از اهمیت خاصی برخوردار شد. ضمن آنکه آثار جالبی از شیشه‌ی دستساز این دوره را نیز می توانیم در موزه ‌ها و دیگر مراکز هنری مشاهده کنیم. در دوره‌ی صفوی، خاتمسازی در شهر شیراز، موجودیت یافت و درها و صندوقچه‌های تهیه شده از خاتم، زینتبخش اماکن متبرکه و نیز برخی کاخها شد.

هممچنین از دوره‌ی مذکور، آثار منبت کاری زیبایی برجای مانده است از اواخر دوره‌ی صفوی شیوه‌ی دیگری از نقاشی به نام گل و مرغ هم موجودیت یافت، که این نوع نقاشی ها از هنر تزیینی غرب تاثیر پذیرفته است. اگرچه در گوشه‌هایی از نقش‌های طبیعت و در نقاشی های مکاتب شیراز و هرات، مشابه این نقش ها مشاهده می شود. ولی در نقاشی‌های گل و مرغ و گل و مرغسازی بیشتر از رنگ هایی که منشا غربی دارد، استفاده می شد که تا حدودی حال و هوای غربی به این نوع نقاشی می بخشد و می دانیم  نقاشی گل و مرغ را بیشتر در هنر لاکی و در آثاری چون قاب و جعبه آیینه، قلمدان و جلد کتاب می توانیم مشاهده کنیم.

در دوره‌های افشاریه و زندیه، شاهد رکود تدریجی " صنایع دستی ایران " هستیم و این ضعف و سستی در تمامی رشته‌های هنرهای صناعی به چشم می خورد و حتی آثار نقاشی ایرانی در دوره‌ی زندیه نشانگر تکرار هنر ایران در اواخر عهد صفوی و یا نقطه شروعی برای تحول بعدی در نقاشی کشورمان است. چرا که در دوره قاجار از ادامه شیوه‌ی غربی و مستهیل شده تأثیرات بیگانه در سنتهای ایرانی و در واقع با ترکیب این دو، شیوه‌ی خاصی پدید آمد، که هم گرایش‌های تزیینی و هم تمایل به طبیعت پردازی در آن مشاهده می شود و می دانیم موضوعات نقاشی ها عمدتاً شامل تصاویری از شاه، رجال و درباریان و بعضاً داستان‌های ادبی و مذهبی است.

به هر حالی در دوره‌ی زندیه به تدریج نقاشی از طبیعت، رشد کرد و توجه به منظره سازی در پس زمینه‌ی نقاشی (فون) مشاهده می شود و این مهم در نقاشی‌های دوره‌ی قاجار هم ادامه و استمرار یافت.

در مجموع نقاشی دورہ‌ی زندیه و دهه‌های نخست قاجار را می توان تحت عنوان "مکتب زندیه و قاجار " دانست که نقاشانی چون محمدعلی و آق صادق از شاخص ترین هنرمندان آن بودند.

در دوره‌ی قاجار و همزمان با از رونق افتادن مکتب زندیه و قاجار، نقاش شاخصی به نام أبوالحسن غفاری (صنیع الملک) مطرح شد که نقاشی دوره‌ی قاجار را در مسیر تازه ای قرارداد و منشأ تأثیرات جدیدی درآن شد.

در اواخر دوره‌ی قاجار، نقاشی شاخص دیگری به نام محمد غفاری (کمال الملک) مطرح شد. این هنرمند اگرچه تحت تأثیر موج جدیدی که عمویش صنیع الملک پدید آورده بود، قرار گرفت، اما روحیه و فضای محیط خود را هرگز فراموش نکرد و این مهم در توجه وی به زندگی مردم و فرهنگ ایران دریافت می شود که در آثارش مشاهده می شود. گفتنی است که کمال الملک ضمناً از نخستین بانیان مدرسه و موزه‌ی هنری در ایران به شمار می آید.

نقاشی ایرانی پس از دوره‌ی قاجاریه و در پی نفوذ روزافزون و پردامنه‌ی فرهنگ غربی، دگرگونی فراوانی یافت و گرایش هنرمندان بسیاری را به مکاتب هنری جدید غربی، موجب شد و ضمن آنکه عده ای از هنرمندان همان سبک و شیوه‌های سنتی نقاشی را دنبال کردند، گروهی دیگر هم با استفاده از فرهنگ اصیل گذشته و تلفیق آن با مکاتب هنری غربی آثار متعدد و قابل توجهی پدید آوردند. در حال حاضر نیز در کشورمان هم نگارگری - با برداشت های متفاوتی که هنرمندان از آن دارند و با پیوستگی با جدایی آنان به مکتب هرات و اصول و ضوابط آن - هم نقاشی قهوه خانه ها، هم نقاشی پشت شیشه و هم نقاشی به شیوه‌های مختلف غربی رایج است و بیشتر هنرمندان این رشته در شهرهای تهران و اصفهان سکونت دارند.

از شاخص ترین هنرمندان این رشته باید از استاد محمود فرشچیان نام برد. در زمینه‌ی هنر تذهیب باید گفت که این هنر پس از دوره‌ی صفویه به حیات خود ادامه داد و اگرچه در دوره‌های افشاریه، زندیه و قاجار با رکودی نسبی مواجه شد اما با تأسیس مدرسه‌ی صنایع قدیمه - در سال ۱۳۰۹ ه. ش و به ریاست استاد حسین طاهرزاده بهزاد در رشته‌ی تذهیب نیز هنرمندانی چون یوسفی و عبدالله باقری مطرح شدند که آثار با ارزشی از خود برجای نهادند. این هنر در حال حاضر از رونقی نسبی برخوردار است.

طبعاً با رواج چاپ ماشینی، جلدسازی هم تحت الشعاع رشد صنعتی کتاب قرار گرفت. در دوره‌های زندیه و قاجاریه جلدهای لاکی عمدتاً با طرح گل و مرغ - مورد توجه قرار گرفت. ضمن آنکه انواع پشت جلدهای دیگر چون چرم، مورد توجه واقع نشد ولی تاحدودی جلدهای مخملی طلاکوبی با استقبال مواجه شد. به هرحال کم کم ارزش کتاب در روند ماشینی و انتشار وسیع آن مطرح شد و کتاب آرایی و هنرهای مرتبط با آن به خصوص تجلید رو به افول نهاد. از هنرمندان شاخص رشته‌ی  تجلیل طی دهه‌های اخیر باید از مرحوم استاد عتیقی یاد کرد.

سفالگری پس از دوره‌ی صفویه به زوال گرایید و از تعداد دست اندرکاران و از تعداد کارگاه های آن کاسته شد تا متعاقب آن نقش سفال در زندگی روزمره نیز کمرنگ شد. اگرچه ظرف دهه‌های اخیر و به ویژه سی ساله‌ی اخیر سفال سازی مورد توجه قشر جوان و تحصیل کرده واقع شد و افزون بر کارگاه سفال سازمان میراث فرهنگی کشور که فعالیت چشمگیری در تولید آثار ممتاز سفالی دارد، تولید سفال در مراکز سنتی این "هنر-صنعت " چون لاله جین همدان، مند گناباد، میبد یزد، زنوز، تبریز، شهرضا، اصفهان، سمنان، شاهرود، کرج، و تهران و غیره از رونق برخوردار است.

باری، هم اکنون سفالینه‌های هنری با طرح ها و نقش‌های جالب، تولید و عرضه می شود که :

برگزاری نمایشگاه‌های اختصاصی سفال و سرامیک چون "نمایشگاه آثار دوسالانه‌ی سفال سازان" و "نمایشگاه تخصصی شیشه، سرامیک و سنگ" و مانند آنها نشانگر رونق این رشته‌ی هنری است. گو اینکه سفال سازی در حال حاضر از جایگاه رفیع روزگاران نه چندان دیر و دور گذشته‌ی خود در زندگی مردم کشورمان فاصله‌ی زیادی دارد.

در دوره‌های زندیه و قاجاریه، شاهد تأثیر قابل توجه هنر غرب از طریق نقش و رنگ در کاشی سازی کشورمان هستیم. از جمله آنکه نقش‌هایی به نام گل لندنی به کاشی ایران راه یافت و رنگ های جدیدی نیز به کار گرفته شد که تا پیش از آن رایج نبوده است.

کاشی های موجود در عمارت کلاه فرنگی شیراز - که هم اینک در موزه‌ی پارس نگهداری می شود – و نیز کاشی کاری‌های مسجد وکیل شیراز – که نقوش آن بیشتر متاثر از طبیعت است - مؤید این نکته است. گفتنی است که اگرچه کاشیکاری عهد زندیه متأثر از کاشیکاری دورہ‌ی صفویه است اما غنا و زیبایی آن را ندارد.

در دوره‌ی قاجاریه تحولی نسبی از لحاظ رنگ آمیزی و موضوع در کاشیکاری پدید آمد؛ و در اکثر کاشیکاری‌های این دوران، که با به کارگیری رنگ قرمز همراه است شاهد موضوعات تاریخی و یا زندگی روزمره‌ی درباریان هستیم.

به هر حال کاشی کاری به عنوان یکی از هنرهای مرتبط با هنرهای سنتی و معماری ایران علارغم فراز و فرود‌هایی که داشته است، از رونق شایسته ای برخوردار است و افزون بر شهر اصفهان و شهرهای شیراز و تهران در کنار اغلب اماکن متبرکه و ساختمان‌های تاریخی، کارگاه های کاشی سازی وجود دارد که از مهمترین آن ها می توان به واحدهای کاشی سازی در استان قدس رضوی اشاره کرد. گفتنی است که امروزه بیشتر کاشی های هفت رنگ و معرق و معقلی تولید می شود که زینتبخش اماکن متبرکه و نیز ساختمان‌های قدیمی و یا ساختمان‌های در حال مرمت و بازسازی مربوط به دوران‌های پیش است. هرچند که قالیبافی ایران پس از دوران اوج و شکوه و اقتداری که در عصر صفویه داشته است، در دوره‌های بعد رونق کمتری داشته اما از دورہ‌ی قاجار و در پی صادرات آن به اروپا و دیگر نقاط جهان، خود را به عنوان مهمترین محصول صادراتی غیرنفتی به ثبت رسانده است. اگرچه در این رهگذر و در پی فعالیت گسترده‌ی شرکت های خارجی برای تولید بیشتر و کم توجهی به تولید قالی در هر منطقه، با توجه به ویژگی‌های شناخته شده‌ی آن از لحاظ نقشں و رنگ، لطماتی هم وارد شده است. همچنین به واسطه‌ی جایگزینی تدریجی رنگ های شیمیایی به جای رنگ های طبیعی، قالی ایران یکی از ممیزه‌های خود را به تدریج از دست می دهد.

به هرحال، با توجه به ذوق و قریحه‌ی سرشار هنرمندان ایرانی در زمینه‌ی قالیبافی، این "هنر - صنعت " همچنان به رونق و سرزندگی خود ادامه داده و بافت قالی‌های بزرگ پارچه - حتی بیش از ۵۰۰۰ متر مربع - تولید قالیچه‌های نفیس با رج شمارهای استثنایی - حتی بیش از ۱۶۰ رج - و تولید و عرضه‌ی قالیچه ‌ها و قالی های تصویری و نیز طراحی و تولید قالی و قالیچه‌هایی با ابعاد مختلف و در اشکال گوناگون چون چندضلعی، بیضی، دایره ای و نیز قالیچه‌های کوچک حجمی، همه و همه موید استعداد ایرانیان در تولید قالی است.

در دوران معاصر قالی ایران از فن شناسان و هنرمندان طراح و متخصصی چون عمواغلی، ارجمند، عیسی بهادری، عبدالله باقری، رسام عرب زاده و امثال آنان که هر کدام به سهم خود تلاشی‌های ارزنده ای در زمینه‌ی طراحی بافت قالی داشته اند، برخوردار بوده است. مراکز و مناطق قالیبافی ایران عبارت است از: آذربایجان، اصفهان، کاشان، جنوب خراسان، مشهد، کردستان، ترکمن، اراک، کرمان، چهارمحال و بختیاری، فارس، قم و تهران.

پس از دوران صفویه، شاهد زوال تدریجی نساجی سنتی ایران و به ویژه کاهش تدریجی تولید پارچه‌های نفیسی دست بافت نظیر ترمه، زری، مخمل و دارایی هستیم. به طوری که در حال حاضر تنها چند دستگاه به تولید پارچه‌های زری در سازمان میراث فرهنگی در شهرهای تهران و کاشان و در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان می پردازد. در زمینه‌ی بافت مخمل فقط سه دستگاه در مرکز آموزشی هنرهای سنتی میراث فرهنگی کاشان وجود دارد. و دستگاه‌های معدودی به تولید پارچه‌ی ترمه در شهرهای یزد و کرمان و نیز به تولید پارچه‌ی دارایی در شهر یزد مشغول است. با این حال تولید سایر پارچه‌های دستبافت نظیر حمام سری جاجیمچه، جاجیم، ملحفه، شمد، چادر شب و غیره در مناطق روستایی و شهری کشورمان مرسوم و متداول است. بافت انواع گلیم های دستباف شامل گلیم های دورو، گلیم های سوماک و گلیم های يکرو ولی غیرسوماک در مناطق مختلف کشورمان به ویژه در استان های فارسی، اردبیلی، آذربایجان شرقی، کردستان و کرمانشاه از رونق خوبی برخوردار است و طی سه دهه‌ی اخیر بر میزان تولید و نیز کیفیت آن ها افزوده شده و در زندگی شهری نیز کاربردهای جدیدی یافته است. فلزکاری نیز علیرغم فراز و فرودهایی که داشته است کماکان به حیات خود ادامه می دهد. ساخت و قلمزنی روی فلز در شهرهایی چون اصفهان، شیراز، تبریز و تهران، ملیله سازی در زنجان، اصفهان و تهران، میناکاری و طلاکوبی روی فولاد در اصفهان، و ساخت زیورآلات سنتی در گنبد و سنندج و برخی دیگر از نقاط کشورمان، و نیز هنرهایی چون فیروزه کوبی و علامت سازی در اصفهان و تهران، و فعالیت هایی که کم و بیش در زمینه‌ی ضریح سازی و قفل سازی صورت می گیرد، همه و همه نشانه‌هایی از رونق نسبی فلزکاری در کشورمان است. و هنرمندانی چون استاد محمود دهنوی، استاد حسین علاقمندان و استاد ساعى، استاد راعی و امثال آنان آثاری باارزش و با طرح‌های جالب و گاه استثنایی پدید آورده اند.

گفتنی است که ساخت محصولات مسی به دليل عدم استفاده از آن در زندگی روزمره به شدت کاهش یافته و همچنین برخی از محصولات فلزی جنبه‌های مصرفی خود را از دست داده است. اگرچه شیشه گری و تولید شیشه‌های دست ساز پس از دوران صفویه، رو به تنزل نهاد اما در ظرف سی ساله‌ی اخیر شاهد رونق نسبی این هنر صنعت در شهر تهران به عنوان مهمترین مرکز تولید انواع شیشه دستساز هستیم. هنرهای مرتبط با چوب نظیر منبت، معرق، خاتم و نازک کاری چوب پس از تأسیس مدرسه‌ی صنایع قدیمه در سال ۱۳۰۹ ه. ش مورد توجه بیشتری قرار گرفت. خاتم کاری های زیبا در تالار خاتم کاخ مرمر و تالار خاتم مجلس شورای اسلامی و نیز تولید چند نمونه میز خاتم توسط خاتمکاران هنرمند شیرازی و اصفهانی، آثار منبت و معرق تولید شده توسط منبتکاران و معرق کاران هنرمندی نظیر امامی، ویزایی، گودرزی، زابلی و غیره در مدرسه‌ی صنایع قدیمه، سازمان میراث فرهنگی کشور و نیز در شهرهای آباده و گلپایگان و تهران، محصولات نازک کاری چوب ممتاز و هنرمندانه ارایه شده توسط هنرمندانی چون عبدالمجید نعمتیان و علی اکبر بهزادیان از استان کردستان و سازهای سنتی ساخته شده توسط استاد قنبری در کارگاه سازسازی سازمان میراث فرهنگی کشور و سرانجام صنایع دستی مختلف و متنوع چوبی موجود در موزه صنایع دستی تهران نشانگر ذوق سرشار و هنر صنعتگران ایرانی در رشته‌های گوناگون مرتبط با صنایع و هنرهای چوبی کشورمان است. سرانجام آنکه باید به رودوزی‌های متنوع و نفیس ایرانی چون سوزن دوزی بلوچ، پته دوزی کرمان، قلاب دوزی رشت و سوزن دوزی و ملیله دوزی اصفهان و نیز آثار جالب چاپ قلمکار اصفهان و چاپ کلاقه ای آذربایجان هم اشاره ای داشته باشیم که علی رغم فراز و نشیب های فراوان هم اکنون روزگار پررونقی را سپری می کند. به هرحال، هم اکنون قریب به ۲۰۰ رشته‌ی صنایع دستی در کشورمان وجود دارد.

تاریخچه صنایع دستی در جهان

آثار مادی و معنوی بر جای مانده از تمدن های بشری و صنایع دستی در جهان، نمایانگر فرهنگ و تمدن اقوام گذشته هر سرزمین است و صنایع دستی، از میان تمام آنچه به عنوان میراث فرهنگی یک ملت تلقی می گردد، جایگاهی ویژه و نقشی اساسی در معرفی فرهنگ و تمدن گذشته هر ملت دارد.

 در این آثار است که خلق و خو و خصوصیات ذوقی و اعتقادات هر دوره بی پرده عنوان گشته و امکان دستیابی به پنهان ترین زوایای روحی ملل فراهم می گردد.

 تا پیش از انقلاب صنعتی و ورود به دنیای مدرن، صنایع دستی در زندگی مردم نقشی برجسته داشت، زیرا همه آنچه که مردم در زندگی خویش استفاده می کردند، مانند وسایل پخت غذا، ابزارهای مورد استفاده در کشاورزی، پارچه هایی که در دوخت تن پوش مورد استفاده قرار می گرفت، زیورآلات، سلاح های جنگی و دیگر وسایل مورد نیاز بشر، همگی با دست و ابزارهای دستی ساخته می شدند. صنایع دستی در مراحل مختلف تکامل اقتصادی یعنی اقتصاد شبانی، اقتصاد کشاورزی و حتی اقتصاد صنعتی، تامین کننده بسیاری از احتیاجات بشر بوده است. اگرچه با ظهور انقلاب صنعتی در سال 1800 میلادی، صنایع دستی رو به ضعف نهاد و جوامع برای تولیدات به استفاده از ماشین و ابزارآلات جدید پرداخته و آن را جایگزین تولیدات دستی کردند و از سوی دیگر، مواد جدید و مصنوعی در تولیدات، جایگزین مواد اولیه بومی شدند (فروغی، 1391).

 

 

بعد از جنگ جهانی دوم بسیاری از کشورها جهت حفظ استقلال و درون زایی اقتصادی، بیش از گذشته به صنایع دستی روی آوردند از جمله این کشورها هند، پاکستان، چین، مکزیک و یونان را می توان نام برد. در ایران 370 رشته صنایع دستی به ثبت رسیده است. طبق دسته بندی صورت گرفته توسط كارشناسان سازمان صنایع دستی ایران (بر مبنای روش و تكنیك ساخت) 24 دسته صنایع دستی در ایران وجود دارد. متأسفانه، با وجود پتانسیل های بسیار، ایران از سهم اندکی در صادرات جهانی صنایع دستی برخوردار است و فاصله بسیاری با صادرکنندگان اصلی صنایع دستی جهان دارد. معرفی، تبلیغات هدفمند و بازاریابی تخصصی و بهره گیری از ظرفیت فناوری های مدرن چه در حوزه تولید و چه در حوزه عرضه، به حل این معضل کمک شایانی خواهد کرد.

ویژگی های محصولات صنایع دستی

با توجه به تعریف فوق و سایر تعاریفی كه برای صنایع دستی ارائه شد، می توان ویژگی های زیر را برای محصولات دست ساخته قایل شد:

1-  انجام قسمتی از مراحل اساسی تولید، توسط دست و ابزار و وسایل دستی، برای تولید هر یك از فراورده های دستی مراحل متعددی طی می شود ولی انجام كلیه ی این مراحل به وسیله ی دست و ابزار و وسایل دستی الزامی نبوده و چنانچه تنها قسمتی از مراحل اساسی تولید به این طریق انجام شود، محصول تولید شده با توجه به مواردی كه در تعریف ذكر شد، صنایع دستی محسوب می گردد.

2-  حضور مؤثر و خلاق انسان در تولید و شكل بخشیدن به محصولات ساخته شده و امكان ایجاد تنوع و پیاده كردن طرح های مختلف در مرحله ی ساخت این گونه فراورده ها

3-    تأمین قسمت عمده ی مواد اولیه مصرفی از منابع داخلی

4-    داشتن بار فرهنگی (استفاده از طرح های اصیل، بومی و سنتی)

5-    عدم همانندی و تشابه فراورده های تولیدی با یكدیگر

6-    عدم نیاز به سرمایه گذاری زیاد در مقایسه با سایر رشته های صنعت

7-    دارا بودن ارزش افزوده ی زیاد در مقایسه با صنایع دیگر

8-    قابلیت ایجاد و توسعه در مناطق مختلف (شهر، روستا و حتی در جوامع عشایری)

9-    قابلیت انتقال تجربیات، رموز و فنون تولیدی، سینه به سینه و یا مطابق روش استاد و شاگردی

از کلمه فرانسوی "پاپیه ماشه" تا صنایع دستی ایران

پاپیه ماشه اساساً واژه ای فرانسوی است در فرهنگ های لغات به معنی کاغذ فشرده شده آمده و معمولاً به اشیایی مقوایی که سطح آن ها به وسیله مینیاتور تزئین و با لاک مخصوص پوشش یافته است اطلاق می شود. سابقه این هنر که در گذشته نقاشی روغنی یا نقاشی لاکی نامیده می شد مانند دیگر هنرها و صنایع دستی ایران کاملاً مشخص نیست. لیکن در آثار موجود در موزه های داخلی و خارجی و همچنین مجموعه های خصوصی چنین استنباط می شود که تا بعد از دوره سلجوقیان کلیه کتاب های خطی ایرانی دارای جلد چرمی ساده و یا ضربی و فاقد هر گونه تزئینات اسلیمی بوده است، ولی اسناد معتبری در دست است که نشان می دهد این هنر از دوره صفویه در ایران رواج یافت و به موازات سایر انواع صنایع دستی شکل گرفته و تکامل پیدا کرده است.

وجود هنر نقاشی در ایران پیش از خلفای عباسی ثابت می کند که نه تنها این صنعت از خارج به ایران نیامده بلکه در سرزمین ایران از باستان معمول بوده و در دوره های مختلف به ممالک همجوار مانند امپراتوری روم شرقی و کشورهای اسلامی و هندوستان و ترکستان نیز نفوذ کرده و در آن ممالک آثار زیادی از خود به یادگار گذاشته است.

بین هنر پاپیه ماشه و نقاشی ایرانی رابطه ای مستقیم برقرار است و به جاست که بررسی کوتاهی بر روی این هنر زیبا که با نام مینیاتور بر همگان شناخته شده است، صورت گیرد.

معمولاً به اشیایی مقوایی که سطح آن ها به وسیله مینیاتور تزئین و با لاک مخصوص پوشش یافته است اطلاق می شود.

هنری که امروز آن را مینیاتور نامیده اند از زمان خلفای عباسی تا اواسط دوره صفوی شکل منسجم به خود گرفت و البته در دوره های مختلف تاریخ ایران مدارج مختلفی را پیمود. در ابتدا تحت تأثیر نقاشان بیزانس قرار گرفت و در دوره مغول از نقاشان چینی تقلید بسیار کرد.

مطلبی که ذکر آن ضروری است اینکه در حقیقت پیش از خلفای عباسی صنعت تصویر کتب طبق مدارکی از تورفان (ترکستان چین) به دست آمده به منتهای رشد طبیعی خود رسیده بود ولی چنین به نظر می رسید که در دوره خلفای عباسی این صنعت به کلی فراموش شده بود و عباسیان مجدداً آن را در شکلی تازه احیا کردند. هنر نقاشی در اواخر دوره سلطنت شاه عباس صفوی با وارد شدن تابلوهای نقاشی اروپایی به ایران در خطر افتاد. بنابراین از یک طرف نقاشی ایرانی در مقابل تابلوهای اروپایی از جلوه می افتاد و از سوی دیگر نقاشان ایرانی سعی می کردند برای خوشایند شاه و مردم، به تقلید از نقاشی اروپایی بپردازند.

قلمدان و قلمدان سازی در زمره تولیدات پاپیه ماشه ای قرار می گیرد که با هنر و فرهنگ ایران رابطه و پیوند دیرینه دارد چرا که گرانمایه ترین میراث های نقاشی و مینیاتور تذهیب و منبت کاری هنرمندی قدیمی ما بر جعبه های قلمدان نقش بسته است. از طرفی قلمدان در گذشته ای نه چندان دور مهم ترین وسیله کتابت بود.

قلمدان سازی از عهد صفویه رونق و اعتبار افزونی گرفت. قلمدان های این دوره از جمله اصیل ترین آثار هنری اند. قلمدان ها عمدتاً از سه دسته تشکیل یافته اند: چوبی، فلزی و مقوایی. دسته آخر، مورد بحث ما و زیر مجموعه صنعت پاپیه ماشه است. این قلمدان ها را در اشکال گوناگون قالب گیری می کردند و بعد روی آن نقاشی مینیاتور و به ندرت تذهیب به کار می بردند .

قلمدان ها از نظر اندازه:

۱) کوچک یا نیم بهره با ابعاد ۲×۱۳ سانتی متر

۲) متوسط یا یک بهره با ابعاد ۷/۳×۲۱ سانتی متر

۳) قلمدان عادی یا دو بهره با ابعاد ۴/۴×۵/۲۳ سانتی متر

۴) قلمدان بزرگ یا سه بهره با ابعاد ۵/۵×۲۸

هر قلمدان در ساده ترین فرم از یک غلاف و یک زبانه یا کشو تشکیل می شود و برای ساخت هر یک بهتر است از قالبی جداگانه استفاده شود. قالب ها را معمولاً از چوب های سختی چون چوب گردو می سازند.

ساخت مقوای قلمدان به دو روش خمیری و کاغذی انجام می گیرد که ابتدا به شرح روش خمیری پرداخته می شود. برای تهیه خمیر کاغذ ابتدا کاغذهای باطله خرد شده را خیس می کنند تا کاملاً نرم شود و بعد آب آن را به وسیله پارچه ای می گیرند و در هاون سنگی با سریش می کوبند تا خمیری قهوه ای مایل به خاکستری به دست آید. سپس با کاغذ روغنی تمام سطح قالب را می پوشانند به طوری که منفذی باقی نماند. یک لایه کاغذ را به دور قالب پیچیده و بعد لایه ای از خمیر را به یک ضخامت روی تمام سطح قالب قرار می دهند و قبل از خشک شدن کامل آن را به وسیله سوهان می کوبند یا توسط استخوان یا شیئی صیقلی مهره می کشند تا کاملاً فشرده گردد. پس از خشک شدن کامل به همان روش که گفته شد چند لایه دیگر خمیر بر آن می کشند تا به ضخامت دلخواه برسد. در آخر سطوح قلمدان را به وسیله سوهان و سمباده صاف می کنند، کاغذ مرغوبی را بر روی آن می چسبانند و با تیغ برش دهانه غلاف را می برند و قالب را از غلاف بیرون می کشند. کاغذ روغنی سابق الذکر بیرون آمدن قالب را ممکن می سازد.

در روش کاغذی ابتدا قاب قلمدان را با دو کاغذ روغنی می پوشانند سپس کاغذی را دور قالب می گیرند؛ کاغذهایی را که برای ساخت مقوای قلمدان در نظر گرفته اند در اندازه لازم می برند و به سریش آغشته می کنند و بر روی قلمدان می پیچند. پس از چسباندن کاغذ سوم توسط سوهان چوب ساب به روی آن ضرباتی متوالی وارد می آورند تا الیاف کاغذها در هم فرورود و روی آن را به سریش آغشته می سازند و می گذارند تا خشک شود. قبل از آنکه کاملاً خشک شود آن را به وسیله شیئی صیقلی مهره می کشند و پس از خشک شدن کامل لایه های دیگر را به همان ترتیب می چسبانند که به ضخامت مورد نظر برسد.

از قلمدان سازان معروف در دوره قاجار که قلمدان مقوایی می ساختند می توان به میرزا ابوالقاسم طباطبایی (معاصر با ناصرالدین شاه) مشهدی حسن تهرانی، عبدالحسین مقواساز اصفهانی و کریم مقوا ساز اشاره کرد. قیمت و ارزش یک قلمدان معمولاً بستگی به کیفیت نقوش آن داشت به طوری که نوشته اند در سالهای آخر سلطنت ناصرالدین شاه، نقاشان قلمدان فقط برای تزئین یک قلمدان گاه تا پنجاه تومان اجرت می گرفتند و این مبلغ در مقایسه با نان که هر سه کیلو، فقط یک قران قیمت داشت رقم فوق العاده قابل توجهی بود.

محصولات پاپیه ماشه ای در مواردی چون قاب آینه و جلد کتاب نیز به کار می رفته است.

گردآورنده: آقای سید نصیر کتابی


منو

مقایسه 0